به گزارش فرهنگ امروز به نقل از فارس؛ پروژه «شیپور صلح» آغاز راهی است برای به صدا در آوردن ندای صلح ایرانیان در سرتاسر دنیا.
موسیقی «جدی» واژهای است که معمولا برای این نوع موسیقی انتخاب میشود. در غرب ارکستر مجلسی همانطور که از نامش پیداست برای نواخته شدن در مجلسی است و از ارکستر سمفونیک کوچکتر و تعداد نوازندگانش هم کمتر است و معمولا با پیانو همراه میشود. در ایران و در این کنسرت اما از پنج تک نواز و آواز ایرانی استفاده شده بود که نسبتا زیاد از حد «جدی» بودن این نوع موسیقی را کاسته و توانسته بود مخاطبان را با خود همراه کند.
بردیا کیارس که بیش از این خود را به نوعی در ارکستر ملی ایران ثابت کرده بود، دیشب نیز با وقار و جدیت به رهبری پرداخت. او رهبری نبود که بخواهد برای جلب تماشاچیانش چوبش را به در و آرشهها بکوبد و با بالا و پایین پریدنهای متداول رهبران ارکستر، تلاش بیشائبهای برای نشان دادن خود انجام دهد؛ او حرف خود را با اجرای موسیقی میزد.
کنسرت با اجرای تک نوازی کمانچه شروین مهاجر کار خود را آغاز کرد که شروعی جانسوز بود برای کنسرتی که نامش «شیپور صلح» است؛ اما شاید قصدش یادآوری خونهای ریخته شده در این روزهای دنیای ما و کوبانیهای قاره ما بود و به گفته دست اندرکاران این پروژه همین امر نیز باعث شده بود که این گروه دور هم جمع شوند تا موسیقی صلح را به گوش جهانیان برسانند.
بعد از این اجرا محمد معتمدی به روی صحنه آمد که با گروههای متعددی همچون «هم آوایان» و «ارکستر ملی ایران» سابقه فعالیت داشته و دیشب میهمان ارکستر مجلسی تهران و علی قمصری بود. او قطعه «بدرود با بدرود» را خواند. هر چند تا حد امکان سعی شده بود، تصویرهای شعر شفیعی کدکنی با موسیقی برای شنونده تداعی شود اما آهنگساز پای خود را فراتر از این نمی گذاشت. محمد معتمدی کمی از حرکات اضافه خود را که در کنسرتهای دیگر از او شاهد بودیم، نسبتا کنترل کرده بود.
سپس علی قمصری به روی صحنه آمد و مورد تشویق پر شور تماشاچیان قرار گرفت. او ابتدا به صورت سولو قطعهای به نام «هذیان» را اجرا کرد. این قطعه با اینکه شنیدنی بود و چیره دستی علی قمصری را در تارنوازی نشان میداد اما چندان به فضای قطعه بعدی با نام «یاد دور دست» مرتبط نبود.
سپس پویا سرایی تکنواز سنتور به صحنه آمد و قطعه «شیپور صلح» را به همراهی ارکستر اجرا کرد. قطعهای پر هیجان که به همراهی سازهای بادی، اجرا شد. در این قطعه سنتور ایرانی با چیرهدستی سهرابی توانست تصور صلح را به جان مخاطب بنشاند. تلفیق درست سنتور ایرانی با سازهای بادی نوای صلح را به ارمغان آورد که گمشده دنیای معاصر است. سهرابی با سنتور توانست با سازهای بادی به گفتوگو بنشیند و حریر سفید صلح را به اهتزاز دربیارد تا مخاطب ایرانی در خاورمیانه خونین و ایران امن گوش به شیپور صلح بسپارد و آرزو کند تا مردم غزه و عراق و سوریه نیز در آینده نزدیک فارغ از داعشها و کشورهای غاصب دیگر نوای صلح بشنوند آن هم با ساز شرقی.
نیمه دوم کنسرت با تکنوازی نی پاشا هنجنی آغاز شد. «جدال شاخه و باد» عنوان بسیار برازندهای بود که به این قطعه داده شده بود. محمد معتمدی با قطعه «همزاد» باری دیگر وارد صحنه شد.
«او از جنگ خسته است»، نام قطعهای بود که علی قمصری به همراه نوای کمانچه سعی داشت خستگی انسانی که از جنگ خسته است را نشان دهد که توفیق نیافت؛ چون مخاطب از این قطعه، که از انصاف نگذریم باشکوه بود که چرخش ملودی در گروههای سازی مختلف و در نهایت رسیدن به کمانچه و تار معنای عمیقی را به آن میداد اما این قطعه هر حسی را به مخاطب القا میکرد جز خستگی انسانی که از جنگ خسته است. کمانچه انتخابی خوبی برای اجرای این قطعه بود و توانایی این را داشت زخمهای جنگ را عریان به تصویر درآورد اما سازنده قطعه نتوانست زخمهای جنگ و دردهای آن را در این قطعه تصویر کند.
قطعه آخر، «آریایی میهن» بود که با تکنوازی ساز کوبهای همایون نصیری آغاز شد. همان طور که انتظار میرفت قطعهای با حال و هوای حماسی در وصف سرزمینمان بود. در پایان کنسرت و پس از تشویق های ممتد حاضران، ارکستر مجلسی تهران به همراهی تکنوازان قطعه دیگر را اجرا کردند.
در مجموع «شیپور صلح» کنسرتی بود که چندان دلنشین آغاز نشد اما هر چه جلوتر میرفت، بهتر میشد و ارکستر و نوازندگان انسجام بیشتری داشتند. اما حتی با این وجود اثر ارکسترال قمصری نیز آن چنان نبود که شوری در دلها و سر را در تلاطم اندازد و در نوع خودش تکراری و کمی خسته کننده بود. شاید اگر تک نوازیها و هنرمندیهای فردی را از این اثر حذف میکردیم، دیگر حرف نویی برای گفتن نمیماند. با این وجود که روح و ریشه موسیقی ایرانی فردی است اما حال که خواستیم و در حال برداشتن گامهایی به سمت موسیقیهای جمعی و گروهی هستیم، بایستی در مقابل بخش بزرگی از وسوسههای این نوع موسیقی و فرد محوری مقاومت کرد.
اما شوق شنیدن صدای معتمدی میتواند یک اتفاق ویژه برای مخاطب موسیقی سنتی محسوب شود؛ چرا که همواره معتمدی با اجرا و کارهایش به مخاطب و علاقمندان جدی موسیقی نوید صدایی تازه و گوشنواز را داده بود. اما او در این کنسرت صدایی خسته و
ناآماده داشت که به جای وجد، حسرت به جان مخاطب نشاند که ای کاش آمادهتر به صحنه میآمد تا شب رویایی در کنسرت برای مخاطب رقم بخورد اما معتمدی، دیشب آن آوازخوانی نبود که بر او ببالیم.
نظر شما